1 آبان 1402

از تابستان تا تابستان

مولف: محبوبه خوشبویی   /  دسته: دسته بندی نشده   /  رتبه دهید:
5

از تابستان تا تابستان

نویسنده: ماریا پار                         مترجم: نیلوفر امن زاده

از تابستان تا تابستان

معرفی کتاب

تریل و لنا دوستانم خوبی هستند، آنها با هم کارهای عجیب و خطرناک می‌کنند، مثلا بین دو ساختمان طناب می‌کشند و از یک طرف به طرف دیگر می‌روند 

اما کارهایشان همیشه موفقیت‌آمیز نیست و گاهی اوقات همه چیز به هم می‌ریزد. مثلا یک بار لنا وسط دو ساختمان گیر کرد و نمی‌توانست خودش را نجات دهد، او فقط تریل را مقصر می‌دانست. حالا تریل می‌خواهد به لنا بگوید او بهترین دوستش است.

قسمتی از متن کتاب

موقعی که داشتم فکرم را به کار می‌انداختم، دست‌هایم عرق کردند. امیدوار بودم دست‌های لِنا خشک باشند. اگر دست‌هایش ول شوند و از ارتفاع دو طبقه بیفتد پایین چی؟ اینجا بود که ایده تشک به ذهنم رسید

بنابراین موقعی که لِنا با تمام قدرتش طناب را گرفته بود، تشک مامان و بابا را از توی تختشان کشیدم بیرون، انداختم زمین، از پله‌ها پرت کردم پایین، هُلش دادم توی راهروی طبقهٔ پایین، در ورودی را باز کردم، از پله‌های جلوی خانه شوتش کردم و کشیدمش توی حیاط. تشکِ خیلی سنگینی بود. توی راه، قاب عکس مادرِ مادرِ مادربزرگم را هم انداختم زمین، که شکست. اما با این حال، بهتر بود او بشکند تا لِنا

وقتی بالاخره آمدم توی حیاط، از حالت صورت لِنا خواندم که چیزی نمانده بیفتد

با عصبانیت گفت: «تریل، چقدر کُندی!» موهای بافته‌اش آن بالا توی باد می‌رقصید. خودم را زدم به نشنیدن. درست بالای پرچین آویزان شده بود. چاره‌ای نداشتم جز اینکه تشک را ببرم آنجا، بالای پرچین.

و بعد لِنا لید بالأخره طناب را ول کرد و مثل سیبی که حسابی رسیده باشد از آسمان افتاد پایین. با صدای ترق‌تروق نرمی فرود آمد. دوتا از شاخه‌های پرچین فوراً شکستند

خیالم راحت شده بود. افتادم روی چمن‌ها. لِنا را نگاه می‌کردم که افتاده بود وسط پرچینِ درب و داغان و با عصبانیت بین شاخه‌ها و ملحفهٔ کش‌دار تقلا می‌کرد...


 

تعداد مشاهده (485)       نظرات (0)

نظرات کاربران درباره مطلب "از تابستان تا تابستان "


نظرتان را بیان کنید

نام:
پست الکترونیکی:
نظر:
کد بالا را در محل مربوطه وارد نمایید