نویسنده: هکتور مالو مترجم: محمد قاضی
باخانمان
معرفی کتاب
کتاب «باخانمان» داستان زندگی سخت دختری است که با تحمل رنجهای بسیار و استقامت در برابر دشواریها سرانجام روی خوش زندگی را میببیند و خوشبخت میشود. پرین دختر کوچکی است که به همراه مادر بیمارش وارد پاریس میشود. پالیکار، خری لاغراندام است که با وجود گرسنگی و خستگی گاری را با خود میکشد و پرین به او علاقهی زیادی دارد. پدر و مادر پرین که در این گاری عکاسی میکردند سفری دراز به سوی ماروکور فرانسه را در پیش گرفتهاند. ولی در طول این سفر دراز، ابتدا پدر و سپس مادر پرین میمیرند. ادموند، پدر پرین، فرزند کارخانهداری ثروتمند است که در یک سفر تجاری به هندوستان عاشق مادر پرین میشود و با هم ازدواج میکنند.
پدر ادموند، آقای وولفران، که از شنیدن این خبر ناراحت میشود پسرش را طرد میکند و رابطهی این دو برای همیشه قطع میشود. پرین برای نجات مادرش از بستر بیماری به هر کاری دست میزند و تا آن جا پیش میرود که پالیکار محبوبش را هم میفروشد. اما تلاش پرین نتیجهای نمیدهد و او ناگزیر، سفر را به تنهایی ادامه میدهد. در این سفر پرین با دختری به نام روزالی آشنا میشود.
روزالی هم مانند او یتیم است و کارگر کارخانهی پدربزرگ پرین و دخترخواندهی اوست. پدربزرگ پرین اکنون پیرمردی شده و از غم دوری از ادموند سخت غمگین و افسرده است. و بینایی چشمانش را از دست داده است. پرین بنا به توصیهی مادر، هویت خود را آشکار نمیکند تا در فرصتی مناسب حقیقت را آشکار کند. او با صبوری، مشکلات را پشت سر میگذارد و برای جلب محبت مردم، از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکند. زندگی کمکم روی خوش خود را به پرین نشان میدهد و در پایان از بیخانمانی و سرگردانی نجات مییابد.
تعداد مشاهده
(461)
نظرات
(0)